پامممممممم رفت!

(10)

سلاممممم

پامممم رفت!

اگه گفتین کجا؟

آورین رفت تو گچ  چیزی که اصلا فکرشو نمیکردم

دیروز به طور خیلی فجیعانه پام پیچید اما من نپیچیدم و مثه یک عدد بز مسیر کاملا طولانی رو اومدم خیر سرم مثلا داشتم لذت میبردم ازون هوا( به خدا جلو پامم دیدم کورم نبودم اما اتفاق دیگه)

نگو هی داشتم بیشتر خرابکاری میکردم

امروز رفتم بیمارستان با مادر گرامم دکترا بعد از کلی این اتاق اون اتاق کردن فرستادنم تو دکتره ی بیشعور چنان فشاری داد

به پام که ناخواسته دستشو گرفتم گفتم یواش گوسفند(اما گوسفندشو با چنتا فحش صحنه دار دیگه تو دلم گفتم که نوش جونش)

بعدم که گچ کرده مرده انقدر خندیدم که نگووووووووو حال ندارم تعریف کنم اینم گوسفند بود( با اون 2تا گوسفند بالا جمعا میشیم 3 تا) حالا که گچ کرده میگه دانشجو که نیستی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

گفتم چرا هستم گفت این خیلی مواظبت میخوادو نباید راه بری و اینا گفت یه مدل گچم هست که از همه لحاظ راحت میتونی یکم

راه بری و ازمزایاش گفت منم دیدم اون به صرفه تره هرچند هزینه داشت اما می ارزید

خلاصه مثه یک عدد اسکل وایسادم این خشک شده تراشش داده باز از اول اون گچ(فایبر گلاس)و گذاشته رو پام و دیگه همین

گفتن تا 17اردیبهشت باید پام تو این باشه اگه خوب شده بود در میارن اگه نه همچنان ادامه داره

خدا نصیب نکنه همه چی نشستس

نماز خوندن .راه رفتن.جیش کردن (این که از اولم نشسته بود)

واسه منیکه فوق العاده حساسم سخته اما هیچی نمیگم تا مبادا مامانم هی بزنه تو سرم حرفاشو

 

فاحشه هست یا نیست!!!!!

(9)

دختری که برای بدست آوردن دلت تنش را به تو هدیه میکند...

فاحشه نیست و دختری که برای به دنبال کشاندن تو تنش را از تو دریغ میکند باکره

نیست...!!!!!!!!!

من به فاحشه بودن ذهن باکره و به باکره بودن ذهن فاحشه ایمان دارم...!!!!!

.

.

.

پ.ن.1:بعضی اوقات نظرم راجع به متن بالا مثبته بعضی اوقاتم منفی!

پ.ن.2:چند روز دستام جون و توان ندارن نمیدونم چرا بی حس شدن یکم انگار رو تنم سنگینی میکنن...

ایشالا دلتنگی سنگینی نکنه دست که چیزی نیس!

پ.ن.3:امروز شنبه رفتم دانشگاه در حال برگشت اونم پیاده تو اون هوای ناز بودم یکم راه اومدم از جوب رد شدم چنان پام پیچ خورد که نفسم بالا نیمد گاماس گاماس اومدم و باز لذت بردم ازون هوا

اما الان نمیدونم چرا خوب نمیشه ؟؟؟؟؟؟یعنی شکسته؟در رفته؟در نرفته؟میخواد در بره؟در حال در رفتنه؟

من مردم یعنی؟؟؟؟؟

صبر ایوب میخواهد دلمممممممممم


(8)

سلام

امیدوارم حال دل همتون خوب باشه این پستم یکم بوی غم میده اما دل دیگه از اولم گفته بودم که هروقت دلم حس نوشتن داشت مینویسم و هیچ زمان خاصی نداره الانم ازون زمانهاست

امروز خبر فوت نوه عموی مامانمو شنیدم که هنوز به سن 50 هم نرسیدههههههههههههه

و فوق العاده شوکه شدم وسواس شدیدی  داشت و فشار خون و قند و ....

دو تا بچه داشت که هنوز ازدواج نکردن وبالای 25 میباشن احتمالا!و اما خیلی مهربون و دوسداشتنی هنوز صداش تو گوشمه

اما خیلی فوتش ناگهانی بوده به مامانم میگم یه موقع هایی مرگ کسیو آدم هر چی تلاش میکنه نمیتونه باور کنه و به خودش بقبولونه

که آره فلانی فوت شده مثه داداش نازنین خودم همیشه وقتی با حال وخیم میرفت بیمارستان اونجا بود که به خودم میگفتم زهره دیگه

بر نمیگرده آخرین وداع هاتون با دادشت بکن اما بارها رفت و برگشت و من خوشحال تر از هر دفعه .

 

دفعه ی آخری که رفت کاملا سر حال بود و کاملا هوشیار اما سریع جبران شد و مرگش خیلی ناگهانی اتفاق افتاد

طوری شوکه بودم که حد نداشت روز آخر که رفتم بیمارستان و بهش سر زدم کاش میدونستم آخرین بارمه اما افسوس که ما آدما هیچوقت نمیفهمیم اگه میدونستم آخرین بارمه کلی کارا میکردم که الان حسرتشو نخورم. اما

همیشه طوری برخورد میکنیم که اووووووووووووووووووه حالا وقت هست واسه همه چی

همه هستن همه....برا دفعه ی بعد اما افسوسسسسسسسسسسسسسسسس که اینکارو نمیفهمیم و این یعنی حماقت!!!!!!!!

درسته مرگ عزیزم واسه هممون خیلی سخت بود اما خدا واقعا اول صبرو میده بعد مرگ و تازه میفهمم اون جمله ای رو که دیگه حالم بهم میخورد از بس شنیده بودمش میون گریه هام وقتی کسی میومد واسه تسلیت

اون جمله چیزی نبود جز اینکه{خدا ایشالا صبرتون بده} واقعا ازشون ممنونم که خدا بهمون صبر داد اونم ماکه کلا واسه داداشم جون میدادیم درسته مریض بود اما فوق العاده دوسداشتنی و واسمون عزیز بود

پ.ن.1:قدر افراد خانوادتون رو بیشتر بدونید باهاشون بهتر رفتار کنید و هر وقتم ازشون ناراحتین چشماتونو ببندید و به نبودشون

فکر کنین اونوقت میفهمین نبودشون یعنی فاجعه پس آدم باشین دیگه اه

پ.ن.2:اگه امکان داره نمیخوام فاتحه بفرستین واسه عزیزم چون اون 10سال بیشتر نداشت و پاک پاک بود

فقط ازتون میخوام واسه سلامتی و طول عمر مامان بابام که حالا همه کسم شدن صلوات بفرستین و دعا کنین(این یه اجبار نیس دوس نداشتی اصلا مجبور نیستی دوست من پس راحت باش)

چون واقعا تحمل از دست دادنشون رو ندارم

پ.ن.3:من یادم نرفته که قرار بود عکس بزارم از سفرم اما به خدا تو سایت آپلود عکس رفتم چون حجمش

بالا بود اکی نشد اگر تونستم حتما میزارم

 

لقب چیزیو که نیستی یدک نکشششششش خواهشا!



(7)

دلم گرفته از آدمایی که فقط یه سری لقب و صفت و دنبالشون یدک میکششششششششششن

سه شنبه بعد از کلی خوردن و خوابیدن زورم میومدم پاشم برم یونی حالا خوبه تازه 2 کلاسم شروع میشدا

اما خیلی سخت بود واسم

 بعد از مراحلی طی کردن رسیدم به جاییکه باید سوار تاکسی میشدم

و ازونجاکه انقدر وایمیستم تا (به جای علف درخت زیر پام سبز شه) یه تاکسی بیاد که کنار رانندش خالی باشه چون بدم میاد ازینکه کنار این مردای

هرزه ی خاک بر سری بشینم بدم میاد ازینکه بهترین فرصت رو دست سواستفاده کننده ها بدم

از شانسم هرچی نگاه کردم دیدم همه جلوها پره مجبوری نشستم کنار یه دختره و یه آخوندم اومد کنارم بشینه

منم کلی ذوق کردم که این دین و ایمان(شوشوی مینا) حالیشه و اگه حتی تن من مالیده شه احیانا بهش بازم خام نمیشه

انقدر مطمئن بودمااااااااااااااااا.

اما دیری نپایید که همه تصوراتمو به باد داد موقع نشستن یکبار کشیده شد موقع پیاده شدن یکبار وسط راه هم یکبار

انقدر خودمو فشار دادم به دختر بغلیم (درست نوشتم دیکتشو؟؟؟؟؟؟)که خجالت کشیدم گفتم الان با خودش میگه این دختر دیوونس

آخونده که پیاده شد نزدیکه اذان بود باخودم گفتم خاک بر سر مردم اگه بخوان پشت این نماز بخونن یعنی هی وای من و تو و همه.....

این از این که لقب آخوند رو یدک میشه لقب روحانییییییییییییییییییییییی.حرمت لباس تنش خیلی بالاست روزی عین همینارو امام ها و پیامبرا میپوشیدن

خیلی شعاری شد ببخشید هرچه بادا باد

یدک بعدی روانشناس

دوستم رفته پیش روانشناس با پسرعمه ی گرامش یعنی من کم مونده بود برم بکشم این دکتر رو انقدر فحشش دادم که نگو

ساعتی 60تومن هم پولش بود ازینا واسه سه ساعت 80 گرفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!

به دوستم گفته میتونید دوستی رو ادامه بدید حتی اگه نیاز به سکس داشته باشین با حفظ ب.ک.ا.ر.ت

{آخه مردک احمق پس محرم نامحرم چی میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه بیشعور عوضی}

گفته چون میل جنسی نداره واسه ازدواج مایل نیس و میلی نداره!!!!!!!!!

تو باید اونو نیازمندش کنی تا آتیشی شه تا به ازدواج فکر کنه

{آخه خاک بر سر نفهم اونوقت که نیازش برطرف شد تو میای جواب بدی بیشعور}

آخه چرا انقدر خر تشریف دارن اون دونفر مد نظر بالای نوشته هام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!11

 

و بازگشتم!لطفا بیاید سوغاتیاتون رو بگیرید که من جا ندارم نگهشون دارم!

(6)

خالی از هرچیییییییی سنگینیم

پر از هرچییییییییی آرامشه

و همشون از صدقه سر وجود نازنین اون ضریح و امامشه

خیلییییییییییی بهم خوش گذشت بی نهایت جاتون خالی بود

امروز بعد از مدتی نماز شکسته خوندن نماز کامل خوندم و چقدر حس خوبی بهم دست داد انگار به ازای هر یک رکعت که کم میشد

دور میشدم از خدا البته این حرف اصلا درست نیست خدا به خاطر راحتی ما تو سفر اینطور صلاح دیده

شب آخر حرم رفتنمم فوق العاده عالی بود اصلا دلم کنده نمیشد ازون بهشت

اما باید میرفتم...

تو ماشین که یکسر آهنگ بود و خیلی خوب بود میبردتم به خاطرات و فکر کردن به یکسری از اتفاقات دور و برم

و خیلی آرامش داشتم

راستی علیزاده چقدر آهنگاش پر معنی بودن واقعا من اینو خیلی میدوستیدم

غم دنیاست وقتی عشقت بد شه خیلی

وقتیکه  به تو نداشته باشه میلی

غم دنیاست وقتی خوابشو ببینی اما هیچوقت نتونی پیشش بشینی

غم دنیاست وقتی عشقت تو دلش نباشه احساس

اگر خواستین کامل مینویسم براتون

سراسر خنده بود سفرم و همین کلی روحی امو عوض کرد و خدارو به توان ان بار شکر

از شب 12 رفتیم باغشون و از اونجاکه فوق العاده سرد بود کرسی برقی گذاشتیم و با رعایت شئونات اسلامی خوابیدیم زیرش[نیشخند]

و 7 نفر بودیم پای یکی افتاده بود رو پام اون زیراما چون خواب بودیم گناه محسوب نمیشد 100%[نیشخند]

بعدم از 6صبح  بیدار بودم و به تعداد 130تا عکس در یک روز از خود خودشیفتم انداختم +چنتا دست جمعی

بعدم که 13 بدر شد و چنتا سبزه گره زدم من همیشه آرزوهام اینه که خدا به مامان بابام سلامتی و طول عمر بده

دیگه هیچی نمیخوام همیشه دعام همینه

هروز حرم رفتم و هرشب یه جایی که نمیگم چون به من نمیاد ازونا باشم فقط در همین حد بگم که میرفتیم طرقبه

و یک روز هم شمال که دریا فوق العاده بود ازونجاکه وسواسم اصلا دلم نمیخواست پام و شلورام خیس شه اما شد[گریه]

و چقدرم آرامش داشت تنها مشکلم اونجا بوی بینهایت بد آبهاشون بود که چندبار تا مرض گلاب به روتون بالا آوردن پیش رفتم اما [ناخوش]

بخیر گذشت و بهترین جاش اونجا بود که رفتیم قایم سوارشدیم پسر اسمش ایمان بود هی فکر میکرد من میترسم

منم به مامانم گفتم کاش یکم ترس داشت پسره ترسشو شنید گفت نترس ترس نداره گفتم من نمیترسم کاش یکم هیجان داشت و میترسیدیم

تا من اینو گفتم گفت من به خاطر مامانتون گاز ندادم اگر نه بیاااااااااااااااااااااااااا

آقا چنان با شدت رفت فکم افتاد زمین موجها رو میشکوند میرفت مثل ماشین که با شدت از دست انداز رد میشی کم مونده بود

ستون فقراتمون از جا کنده شه

کلی پسر آقایی بود و اینجا بود که من تصمیم گرفتم سوغاتی مینارو از شمال بیارم شهر بابلسر

راستی بهش گفتیم چقدر آبهای این منطقه بو میده جواب داد بسیار زیبا و دندان شکن

گفت واسه ما بو برکت میده واسه شما بوی بد راستم میگه

کلی اطلاعات دریایی داد که الان خزر فقط 9%مال ایران بقیه مال روسیه یعنی خاک برسر ...نمیدونم کی

هرکس که شما دوسدارین[نیشخند]

 پ.ن1:الان یه پسره کنار پنجره مون داشت صحبت میکرد تلی با یه دختره

واییییییییییی یعنی حالم بد شد ازین لحن و یکسری حرف چندش

واقعااااااااااااااا دختر چطور حاضر بود با این ل.. بزنه خاک برسر هردوشون

ایمان کجا این پسره کجا

خوشبه حال مینا

 

 


زنده میباشمممممممممم

(5)

سلامممممممممممممم به همه ی دوستای ماهمممممممممممممم که نگران شدن

من واقعا متاسفممممممممممم که نتونستم بیام اومدم تهران همه چیو توضیح میدم

فقط اینو بگم که هر لحظه خیره به ضریح بودم یادتون کردم

نظرارو بدون جواب تایید میکنم بعدا از خجالتتون در میام دوستای گلم

عاشقتونم و همینطور نایب و الزیاره از طرف همتون

چند ساعت قبل از حرکت من به جاده!!!!!!!


(4)

همچنان خیره میباشند مردمک چشمهای به رنگ عسلم(خود شیفتگی رو حال کن فقط)به چمدان پر از لباسهایم

که مثه آدم دهن پری میماند که لقمه ی گنده ای چپانده باشد و توان جویدن آن را ندارد........

خفه کردمش از بس لباس گذاشتم تو این بنده خدا

کلا همیشه همینم انقدر لباس بر میدارم که حد نداره کمد خالی میشه یعنی فکر کن ..........

اول نزدیک بود طی بحثی سفر بهم بخوره اما انگار به خیر گذشت!

طی تحقیقاتی که انجام شد فهمیدم خونه همونا دوستامون یعنی که میخوایم بریم

اینترنتشون با سیم میباشد

و از اونجاکه من عمراا اصرار کنم شاید اگه یکبار گفتم و دادن حتما میام سر بزنم

و تمامی اتفاقات و شرح میدم اگرم نکه قول میدم همرو واستون بگم وقتی اومدم

 به چنتا از دوستای دنیای مجازیم قول سوغاتی دادم که از گفتن سوغاتی مینا معذور میباشم

چون خیلی غیرتی میباشد بنا به دلایلی

نمیدونم چراااااااااااااااااااااااا دلم اصلا به این سفر نیس!!!!!!

هیچ وقت این حس و این احساس رو نداشتم نکنه قرار اتفاقی بیوفته ؟

بر عکس همیشه سریع کیف بستم نه شوق همیشه رو دارم نه کلی واسه کیفم وقت گذاشتم

با اینکه مدت زیادی پاش بودم امامثه همیشه نبودددددددد

خدا کنه امام رضا به خودش نگیره حرفامو چون خودش میدونه که من عاشقشممممممم

آقای پدر امشب لج کرده بود نمیرفت بخوابه

هی گفتم آقای پدر برو بخواب که فردا یکسره بریم مشهد توقف نداشته باشیم پدر من راننده ای بیشتر لج میکرد

منم دیگه نگفتم خودش رفت خوابید

نمیدونم لذت یه حمام نسبتا گرم و داشتین که بعدش بلافاصله آب خنک طلب کنید؟؟؟//

یعنی آخر لذت بود واسم جاتون خالی چند دقیقه پیش تجربه شد

اومدم از سفر اگه شد چنتا عکس میزارم واستون

امیدوارم از پس سوغاتی مینا بر بیام

پروردگارا کمکم کن

 پ.ن1 آقای پدر از خواب پاشده میگه خوابم نمیبره اما خستگیم در شد و من فکم افتاد زمین

کم کم داره بهم الهام میشه یه خبراییه؟

نکنه بابایی خوابش بگیره تو جاده ما تفاصد کنیم(به قول علیرضا پسرعمه ی خرم تو دوران طفولیتش به تصادف میگفت تفاصد)

زهره زبونت لال شه الهی بسه

ایشالا سالم برگردم خدایا................

دعوت به آرامش سبز معنوی

(3)

حالم یکم بد ه نمیدونم هروقت دچار تنش میشم و بغض دارم

گلو درد شدید دارم اما خودمو میزنم به بیخیالی که همش ویروس جدیده حتمااااااا و اصلنم از موندن بغض تو گلوم نشات نگرفته !!!!!!!!!!!

دعوت شدم به جایی که واسم مثل بهشته دعوت به جایی که واسم پر از آرامش معنویه

به جاییکه مامن کامل آرامش روح و جسممه همیشه گفتم و میگم که بهشت این

دنیا اونجاست از نظر من البته آدما نظراتشون متفاوته.........

نمیدونم چرا انقدر فاصله ی رفتن به این بهشتم این دفعه انقدر طولانی شد؟

9 ماه شده

تازه یکم دلم نیس ازین دعوت نمیدونم چراااااااااا

شاید چون نتونم دستمو به ضریح بهشتی متبرک کنم

البته با انسانیت تمام نه وحشی بازی

یه مسافرت بهشتی نصیبم شده اونم پابوس امام رضا(ع) یعنی من عاشق امام رضام(ع) عاشقققققققققققق

اونجا دوست خانوادگی چندساله داریم که سابقه دارن (مدیونین فکر کنین دزد تشریف دارن)و بسیار رفت و آمد داریم

اگر اونجا تونستم از اینترنت پسراشون استفاده کنم حتماا میام سر میزنم اگرم نکه ازونجایی که غد و مغرور میباشم عمراااااااا اگه اصرار کنم که بزارن من استفاده کنم .حتی شده قید لپتاپو بزنم برم کافی نت

البته اگه آقای پدر تو شهر غریب اجازه داد تازه شاید شکشون ببره هان؟؟؟؟؟؟؟

راستی برگشتم از راه شمال میایم احتمالا که بسی طبیعت بکر و بسیار زیبای خدارو دیدن فرماییم

و یادی از شما دوستام خواهم کرد حتماااااااااااااااااااا

مواظب خودتون باشین همه

تونستم سر میزنم و اونجا واستون درد دل خواهم کرد




 

/**/

2 عدد مهمان 3 روزه  یا شایدم کمتر!!!!!

(2)

سلام

خیلی یه جوریه حال و هوام نمیدونم چه جوری

تصمیم گرفتم هر وقت دلم خواست بیام اینجا هیچ روز خاصی هم براش در نظر نمیگیرم  چه کسی

حرفامو بخونه چه نخونه؟ اینجا واسه دل خودمه دیگه مث اون سر رسید توی کمدم!!!!!

دیشب دوتا مهمون فوق العاده کوچمولو موقع خواب مهمونمون بودن

دوتا بچه کبوتر سه روزه یا شایدم کمتر

آقای پدر مهربون رفته از پارکینگ آوردشون میگه مامانشون نیس نامرد رفته اینا گناه دارن

پارسالم دوتا شهید دادن

از نظر فیزیکی کاملا پر واضح بود که یکی نر بود یکی ماده و جالب تر اینکه عاشقانه از هم جدا نمیشدن

و گرمای همدیگرو بهم منتقل میکردن انقدر ناز بودن و کوچمولو که حد نداشت

جالبه واسم که خدا نرو ماده آفریدتشون که از اول به دنیا اومدن باهمن تا آخرش

کاش همه همین بودن

صبح  زود ساعت 1 پاشدم دیدیم جاشون خالیه آقای پدر برده بودشون پیش مامانیشون 

ایشالا نمیرن خدایی نکرده

99576111706989766069.jpg" />

اولین پست با دوسداشتنی ترین شعر از دید خودم

سلامممم

امیدوارم لحظه هایی که اینجایی کمی آرامش رو حس کنی ...

.

.

.

دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز

بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز

بند از سر گیسویم آهسته گشودم

عطر آوردمو بر سرو بر سینه فشاندم

چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم

افشان کردم زلفم را بر سر شانه

در کنج لبم خالی آهسته نشاندم

گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست

تا مات شود زین همه افسونگری و ناز

چون پیرهن سبز ببیند به تن من

باخنده بگوید که چه زیبا شده ای باز

او نیست که در مردمک چشم سیاهم

تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند

این گیسوی افشان به چه کار آیدم امشب

کو پنجه ی او تا که درآن خانه گزیند

من خیره به آیینه و او گوش به من داشت

گفتم چه سان حل کنی این مشکل مارا

بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش

ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را

                                   * فروغ فرخزاد*