خوشبختم باهاش...
ایـــــــــــــــــــن روزا با دردامــــــــــــــــــــــ رفیـــــــــــــــــــق فــــــــــــــاب شدم...
شـــــــــــب لحاف تنهاییــــــــــــــــــــــــم پر میــشه از دردام...
دوره کمـــــــــــــــــــــــرم حلقــــــــــــــــــــــه میکنــــــــــــــــــــه دستاشـــــــــــــــــو...
در آغوش میکشــــــــــــــــه این جســــــــــم بی جون
نتــــــــــــــرس...!!!!!!!!
خوشبختـــــــــــــــــم باهاشـــــــــــــــــــــــــــــ !
پ.ن.1:سلامـــــــــــــــــ پر از روحیه و انرژی میخوام واستون بنویسم
ازین روزای پر از امتحان و استرس
با اینکه استرس زیاد داره اما یه جور لذت هم نهفته داره درونش تو اون روحش با این لذتش عاغا
امتحان اول (بهای تمام شده 1 با استاد راشدی کصافط)با ترکیدن کامل مغز تمامی دانشجوها انجام شد خوشبختانه من نمیدونم از کجاش آورده این سوالارو
گریه ی دوستم فائزه زو یادم نمیره خدا وکیلی
پ.ن..2:امتحان دوم سرشار از کلی تقلب و لذت بود من عاشق اون صمیمیت حین امتحانم که همه خواهر برادرای صمیمیه چند ساله میشن باهم یعنی کف قشنگ داره ها مخصوصا آقای مصدقیه عزیز و خانم سبحانی ماه چون نمیشناسید اسم میارم
پ.ن.3:امتحان چهارم زبان تخصصی بود عاغا این مراقب لعنتی مگه میزاشت چشام بچرخه خاک بر سر کصافط
یکی کنارم نشسته بود بنده خدا دختره هیچی ننوشته بود دلم براش سوخت صداش زدم برگمو نشون دادم
موقع دست تکون دادن من واسه جلب توجه دختره به برگم
من تو دلم :عشقم بنویس از رو برگم گنادالی آخه
اون:کصافط من خودم ننوشتم اونوقعت تو به من اشاره میکنی؟؟؟؟
من موقع خروج از جلسه:نوشتی؟
اون با حرکت چشماش:آره الهی فدات شم الهی قربونت شم بوس بوس
راستی یه نامه ی فدایت شومی نوشتم واسه استادم که نمره خوب بده گفتم پام شکسته بود خووووو گنادالم نتونستم کامل حضور داشته باشم من دیگه ایشالا قبول کنه ای خدا
پ.ن.4:دیگه امتحان بعدی میمونه که تئوریه و باید بشینم بخونم تا 20شم
التماس دعاااااااااااااااا از همه درسخونهای سر جلسه که 5شنبه تو کلاس منن رو دارم و خدای یه مراقب گنگ خنگ قرار بده برای ما فقط جون مادرت آقای ذولقدری یا خانمای آموزش نباشن مرگ من